نقد فیلم جمشیدیه
«یلدا جبلی» کارگردان فیلم جمشیدیه زمانی که آن را دو سال پیش در جشنواره فیلم فجر به اکران در آورد، کارنامه چندان پرباری نداشت و پیش از آن اثری معمایی جنایی با «داره صبح میشه» را ساخت و آن را در گروه هنر و تجربه به اکران در آور بود. اثری خاص که توانسته بود با کمک گروه بازیگران قوی و کارگردانی درست جبلی، فیلمی نسبتا موفق از آب در بیاید و علی رغم مشکلات ریز و درشتی که داشت، در سینماها دیده شود.
جبلی پس از ساخت داره صبح میشه شروع به ساخت فیلم بعدی خود با نام «جمشیدیه» کرد و نمایش آن در جشنواره فیلم فجر ۹۷ با استقبال نسبتا خوبی مواجه شد. او این بار هم از دوست و همراهش یعنی فردین خلعتبری در نوشتن فیلمنامه فیلم کمک گرفته است. خلعتبری که بیشتر به عنوان موسیقیدان شناخته میشود چند سالیست که دست به قلم شده و فیلمنامه اثر سینمایی پیشین جبلی را نیز در کنار او به نگارش در آورده بود.
نمیدانم اخیرا فیلم جدید راسل کرو را دیدهاید یا نه، فیلمی در تقبیح خشونت و هشدار دادن به افرادی که دارای خشونت لحظهای هستند و از کوره در میروند. فیلمی نه چندان دقیق و زیبا با پیام اخلاقی درستی که در چندین اثر سینمایی دیگر در دنیا و سینمای ایران نیز تکرار شده است: از کوره در رفتن و عواقب آن.
با سرک کشیدن به زندانها و پیگیری جرم مجرمان محبوس در پشت میلهها، میتوانی متوجه شوید که بسیاری از جرم و جنایات بر سر یک عصبانیت لحظهای رخ داده که منجر به یک حادثه شده است. یک کوره در رفتن خالی! میتواند یک زندگی را پر و پیمان به باد دهد و خانوادههایی را درگیر و حتی عزادار سازد. جبلی هم همراه با دیگر تیم سازنده اثر جدیدش یعنی جمشیدیه، وارد مقوله جامعه خشن ایران شدند و این سوژه را دستمایه ساخت فیلم خود قرار دادند؛ سوژهای که پیشتر در آثاری چون بدون تاریخ و بدون امضا هم تا حدی به آن پرداخته شده بود و از شباهت فیلم آنها نسبت به این فیلم نمیتوان به راحتی گذشت کرد.
جمشیدیه با صدا و داد و قیل خیابانهای شلوغ تهران آغاز میشود و تکلیفش را با بینندهاش مشخص میکند. خیابانهای شلوغ و ناآرامی که به گواه بسیاری از مسافرین شهرها و کشورهای دیگر، خشونت در آن جاری است. خشونتی که در نگاه و رانندگی مردم دیده میشود تا کودکان کاری که گاهی با هم کتک کاری میکنند.
سارا بهرامی در نقش ترانه فرو رفته؛ دختری که شوهرش به تازگی ۳۷ ساله شده و قرار است این تولد را در کنار دوستانشان جشن بگیرند. آنها در راه رسیدن به کافه، با یک راننده تاکسی دعوایشان میگیرد و بعد از فحاشی رکیک او شوهر ترانه، امیر(با بازی حامد کمیلی)، تصمیم میگیرد که حساب راننده را کف دستش بگذارد. مشاجره لفظی بین این دو بالا میگیرد و ترانه هم از ترسش هم به پلیس زنگ میزند و هم با موبایلش چند باری به کتف راننده ضربه میزند تا مبادا دست روی امیر بلند کند. او از فحشهای این راننده نیز عاصی شده و با موبایلش به کتف و گردن این راننده میکوبد.
در نهایت راننده بیخیال شده و راهش را کج میکند و میرود اما امیر چند روز بعد آگهی ترحیم این راننده را در ایستگاه تاکسی خطیهایی که نزدیکشان بوده میبیند و با گفتن این موضوع به ترانه ناخواسته باعث میشود که همسرش فکر کند در مرگ راننده تاکسی نقش داشته است…
جامعه خشن و خشونت زده و البته ضد زن مضامین اصلی فیلم جمشیدیه هستند که کارگردان در مورد موضوع سوم به طور ناگهانی وارد میشود و معلوم نیست که چرا تصمیم میگیرد ناگهان فیلمش را در طی یک چرخش تبدیل به یک اثر فمنیسیتی کند. ورود به این مساله تنها در مونولگهای انتهایی فیلم دیده میشود و آنقدر نابجا و نچسب وارد مضمون مبارزه با خشونت فیلم میشود که نمیتواند راهی از پیش ببرد. نمیخواهم نگاه جنسیتی به فیلم داشته باشم اما جمشیدیه از هر سکانسش داد میزند که توسط یک زن کارگردانی شده چرا که یلدا جبلی بیش از حد افکار نه را درون شریانهای فیلمش جاری میسازد و در جاهایی از فیلم، ناگهان شروع به گفتن رساله ی و اجتماعی در اینباره میکند و از این کار هم ابایی ندارد.
در همان سکانس مذکوری که ناگهان فیلم وارد فاز شعاری میشود، خود فیلمنامهنویسان خودشان را دست میاندازند و طی دیالوگی که از دهان یک حقوقدان در فیلم شنیده میشود میگویند که «چرا برای خودت بیانیه و رساله میخوانی» تو گویی که هر دوی آنها میدانند نقص اصلی قصهشان دفعتا تصمیم گرفته برود بالای منبر و پایین هم نیاید.
شروع فیلم شروع جالب توجهی است، ه خصوص وقتی که متوجه میشویم راننده تاکسی مرده و بعید نیست که مشاجره این زوج باعث مرگ او شده باشد. زوجی که با راننده دعوا کردهاند، خسته از یک روز پرمشاجره پیش رفقایشان در کافه رفتهاند و با شوخی و خنده مشغول تعریف یک دعوای ساده هستند. این جمع دوستانه نیز به بازخوانی دوستانشان از وقایع امروز واکنش مثبتی نشان میدهند و جمعشان از خنده ریسه میروند، در حالی که در آنسوی شهر یک نفر در حال جان سپردن بوده است. تضاد شکل گرفته در این صحنه در سکانس پس از ورودیه فیلم، بدجوری به قلب مخاطب چنگ میزند.
فیلم جمشیدیه با اینکه داستانی نسبتا تکراری دارد ولی میتواند از یک دیدگاه و زاویه جدید وارد داستان شود؛ دیدگاهی که متاسفانه بعد از گذشت دقایقی از فیلم کاملا از دست میرود و کارگردان شروع به سر دادن شعارهای اجتماعی میکند. شعارهای کارگردان در اواخر فیلم که لحظات حساسی هم هست اوج میگیرد و کاری میکند که پایان بندی فیلم تبدیل به یک تریبون ی-اجتماعی شود و ماهیت فیلم و قصه کاملا در هم میشکند.
حامد کمیلی بعد از مدتها توانسته در قالب یک نقش جدی نسبتا خوب ظاهر شود و سارا بهرامی نیز گلیمش را از آب بیرون میکشد هرچند باید اعتراف کرد هردوی آها به خاطر عدم پردازش درست و درمان شخصیتشان و نقص حاکم در فیلمنامه، چندان فرصت ندارند تا رخی نشان دهند.
حامد کمیلی و سارا بهرامی هم با وجود اینکه شیمی خوبی را در فیلم ایتالیا ایتالیا از خود نشان دادند ولی در جمشیدیه نمیتوانند این شیمی را آنطور که باید به تصویر بکشند.
باید گفت متاسفانه برخی دیالوگهایی که از دهان کاراکترها خارج میشود جملاتی نیست که در زندگانی روزمره رد و بدل شود و بازهم در سکانسهای پایانی (که بیشترشان در دادگاه میگذرد) این امر بیشتر از همیشه خودش را نشان میدهد. تصور میکنم که خانم جبلی هیچوقت یک دادگاه را از نزدیک ندیده چرا که دادگاهی که او در فیلمش ساخته هیچ سنخیت و ربطی به واقعیت ندارد و دیالوگهایی که در آن بیان میشود بیشتر مانند یک بیانیه مطبوعاتی و خبری هستند تا دفاعیات یک متهم و وکیل و… . حتی خود قاضی ماجرا که نقشش را بهرام عظیمی، انیماتور معروف کشورمان بازی میکند، به هیچ وجه شبیه به قضات معمول کشور نیست و لحن صحبتهایش نیز کاملا با واقعیت سیاه و تلخ این دادگاهها، تفاوت دارد. بازآفرینی صحنههای دادگاه یکی از خطاترین صحنههایی است که جبلی در فیلم خودش به نمایش در آورده و شاید بد نبود پیش از ساخت چنین تئاتر غیرقابل باوری، کمی بیشتر در این مورد کند و کاو میکرد.
به جز انتخاب بد بسیار بهرام عظیمی در نقش این قاضی، باید گفت برخی از دیگر بازیگران فیلم جمشیدیه نیز به درستی انتخاب نشدند و جبلی برخلاف فیلم قبلی خود که بازیگران قابل و توانمندی را برای نقشها در نظر گرفته بود، این بار به جاده خاکی زده و انتخاب بازیگردانی بدی را انجام داده است. کیومرث پوراحمد که با فیلم ضعیف خود (تیغ و ترمه) در اکران آنلاین چند ماه پیش شرکت کرد و اخیرا به بازی در نقشهای کوتاه در برخی آثار نیز روی آورده، در نقش پدر امیر فرو رفته و آنچنان بازی مصنوعی از خود نشان میدهد که در برخی صحنهها تماشاگر را به خنده وا میدارد. تیپی که او به کاراکترش اعطا میکند با فضای فیلم همخوانی ندارد و پدر امیر به مثابه یک وصله ناجور در بین شخصیتهای فیلم حضور دارد.
اما جدا از این کاراکترهای فرعی که نقش چندانی هم در فیلم ندارند، باید به افرادی چون ستاره پسیانی اشاره کرد که در بازی خود ناشیگری میکند و بیشتر تئاتری بازی میکند تا سینمایی. اهل فن و تماشاگران حرفهای تر تفاوت میان بازی روی صحنه نمایش و بازی جلوی دوربین را به خوبی میدانند و باور دارم که ستاره پسیانی در فیلم جمشیدیه همچنان در دروسی که از پدر یاد گرفته باقی مانده و بازی از نوع تئاتر را به نمایش میگذارد.
در نهایت به جرات میتوان گفت که بازیگر خوبی در کل فیلم جمشیدیه دیده نمیشود. بخشی از بد بودن بازی بازیگران به فیلمنامه ناقص اثر هم برمیگردد اما شخصی چون سارام بهرامی، گاهی بازی اغراق آمیز و دور از ذهنی را ارائه میکند که با هیچ منطقی درست از آب در نمیآید.
اصولا در دنیای بازیگری چندین نقش و تیپیکال شخصیتی هستند که بازیگران علاقه خاصی به ایفاگری در این رلها دارند چرا که هم چالشی برای آنها حساب میشود و هم اینکه احتمال جایزه بردنشان در محافل سینمایی بالا میرود؛ نقشهایی چون یک آدم دیوانه و یا یک معتاد از این قبیل نقشها هستند و به این کلکسیون نقشهای جایزه دار باید نقش فرد در شرف اعدام و در معرض دادگاه را نیز در سینمای کشورمان اضافه کرد. کارگردانان بسیاری بودهاند که با انتخاب سوژه حساس قصاص وارد فیلمهایی شدند که سر و ته آن به دادگاه قضایی و اعدام برمیگردد و بازیگران بسیاری هم بودهاند که در قالب این نقشها فرو رفتهاند و تا جایی که به یاد دارم اکثر این بازیگران نیز نامزد یا برنده جایزه سینمایی ایرانی شدهاند. از همین رو تصور میکنم که سارا بهرامی هم به لیست نامزدها اضافه شود اما باید اعتراف کرد که بازی او شاهکار نبوده و برخلاف نقشآفرینی خوبش در اثری چون دارکوب (در نقش یک زن معتاد) در جمشیدیه نمیتواند به این نقشهای جایزه بگیری دست پیدا کند.
فیلم جمشیدیه میتوانست پیام خود را زیرپوستی به مخاطب انتقال کند و با همین کار از برچسب شعارزدگی دوری میکرد اما کارگردان به این سمت نرفته و فریادش را آشکار سر میدهد. جبلی سوژهای تکراری را از دیدگاه جامعه شناختی مورد کنکاش قرار میدهد و این واکاوی را به آخرین دقایق فیلم میسپارد و مجبور است که برای زدن حرفش دست به دامن شعار دادن شود چرا که بیش از یک ساعت و نیم خبری از این پیامها نیست و فیلم تازه یادش میافتد که باید به جز نشان دادن معضل، صحبتی هم درباره حل آن ارائه کند.
این عدم هماهنگی و به هم خوردن ریتم فیلم پاشنه آشیل آن است و شخصیتهای مقوایی در کنار بازیگرانی که نمیتوانند کار خود را به درستی انجام دهند، دست به دست هم داده تا جمشیدیه نسبت به اثر قبلی کارگردانش یک قدم به عقب محسوب شود نه یک قدم رو به جلو.
جمشیدیه روایت درست و حقیقتی تلخ است که شجاعت سازنده در ساخت آن ستودنی است اما همین سازنده پیام فیلم و محتوای اثرش را فدای بسیاری از موضوعات کرده و از شکوفایی باز میماند و درست مانند استرس و اضطراب شخصیتهای فیلم سینماییاش، فیلمی مشوش میسازد که نمیتواند به آن هدفی که از پیش تعیین کرده برسد و گلوله جادویی و پر سر و صدای جبلی، با فاصلهای تقریبا معنا دار به سیبل برخورد میکند.
خلاصه داستان:
امیر ( حامد کمیلی ) و ترانه ( سارا بهرامی ) پس از درگیری فیزیکی با راننده به منزل می روند اما متوجه می شوند که راننده پس از آن ماجرا فوت کرده است. حالا ترانه بیم آن را دارد که مرتکب قتلی شده باشد و.
کارگردان :
یلدا جبلی: متولد تهران و دانس آموخته دانشکده سینما و تئاتر است. ساخته سینمایی قبلی جبلی « داره صبح میشه » نام داشت که در گروه هنر و تجربه اکران شده بود. « جمشیدیه » دومین فیلم سینمایی خانم جبلی محسوب می شود.
نقد فیلم « جمشیدیه »:
فیلم جدید یلدا جبلی با موضوع درگیری و لفاظی خیابانی آغاز می شود و قصد دارد به نقد آن بپردازد اما قصه به اندازه ای نحیف و فاقد جزئیات است که تماشای « جمشیدیه » را به تجربه ای آزار دهنده تبدیل کرده است. به نظر می رسد که « جمشیدیه » در همان دقایق ابتدایی و پس از سکانس کافه با دوستان به پایان می رسد و از آن پس هر آنچه که فیلم مطرح می کند، تکرار مطلق است که به هیچ عنوان داستان را بسط و گسترش نمی دهد.
جمشیدیه
( ادامه متن داستان را لو می دهدد ) مخاطب تا نیمه فیلم، در حال تماشای کشمکش ترانه با خود برای دانستن این نکته است که آیا قاتل است یا اینکه حسی اشتباه در او بوجود آمده. در این مسیر، ترانه دقایق زیادی را با همسرش و دوست همسرش می گذراند و حتی راضی می شود که مبلغی را تحت عنوان بدهی به خانواده داغدار پرداخت کند اما در یک لحظه و بدون آنکه کارگردان مسیر منطقی را برای تغییر ناگهانی ترانه در نظر بگیرد، او را به اداره پلیس می فرستد که در آنجا در حال اعتراف به قتل است! این روند نیازمند بررسی شخصیت ترانه و مهمتر از آن، به تصویر کشیدن کشمکش های ذهنی او برای اتخاذ چنین تصمیمی بوده اما فیلم به چند دیالوگ سطحی بسنده می کند و مخاطبش را غافلگیر می کند.
بحران فیلم اما از زمانی آغاز می شود که ترانه راهی زندان می شود تا مراحل دادرسی روند خود را طی کند. از این پس، فیلم به طور کامل به ورطه تکرار افتاده و مجموعه ای از سکانس های تکراری و گاهی عجیب را شاهد هستیم که چیزی به فیلمنامه اضافه نمی کنند و حتی منجر به شکل گیری کمدی ناخواسته ای شده اند. یکی از این موقعیت ها، حضور پدر با بازی عجیب و غریب کیومرث پوراحمد است که برخلاف آنچه که فیلمساز می خواسته، تبدیل به کمدی شده و تماشاگر را به خنده می اندازد. متاسفانه شخصیت های فرعی فیلم نه تنها قصه نحیف « جمیشیدیه » را گسترش نداده بلکه آن را از نفس انداخته اند تا تماشای فیلم مشکل تر از قبل شود.
جمشیدیه
متاسفانه یک سوم پایانی فیلم که در دادگاه می گذرد، بدترین بخش فیلم است. جایی که فیلمساز به طور علنی قصه و سینما را به حال خود رها کرده و مشغول صدور بیانیه مستقیم می شود. او شخصیت های فیلمش را در محضر دادگاه حاضر می کند تا مانیفست های اجتماعی در ضدیت با فحاشی صادر کنند و به این شکل اعتراض خود را به وضعیت موجود نشان دهد. بیانیه ای که گل درشت و کاملاً غیر سینمایی است. چیزی شبیه به کلیپ های ساخته شده در شبکه های اجتماعی که شلیکی است به تن نیمه جان فیلم.
در بخش بازیگری، « جمشیدیه » نتوانسته درخششی داشته باشد. سارا بهرامی اگرچه در تمام طول فیلم حال و روزی درمانده دارد و سعی دارد جنون حاصل از افکار مالیخولیایی خود را به تماشاگر نشان دهد، اما نتیجه به دلیل شخصیت پردازی ضعیف ناامید کننده است. حامد کمیلی نیز جز فریاد کشیدن کار مهمی برای انجام نداشته است. بازیگران فرعی حتی از بازیگران اصلی نیز وضعیت بدتری دارند. همانطور که اشاره شد، کیومرث پوراحمد که مشخص نیست دلیل انتخاب او برای بازی در فیلم چه بوده، کمدی ناخواسته « جمشیدیه » را رقم زده و بهرام عظیمی با حضور در نقش قاضی، طنز ماجرا را دو چندان کرده است! بهرام عظیمی کارگردان و کاریکاتوریستی است که روحیه ای طناز دارد و حتی لحن بیان جملات او نیز بیانگر درونیاتش است. حال یدا جبلی به عنوان کارگردان تصمیم گرفته تا چنین شخصیت طنازی را به عنوان قاضی دادگاه به فیلم اضافه کند که نتیجه قابل پیش بینی است!
جمشیدیه
« جمشیدیه » حتی قبل از اینکه زمانش به پایان برسد برای مخاطب تمام می شود. فیلمی که فیلمنامه در آن حتی ظرفیت زمان 20 دقیقه ای را هم ندارد اما حدود 90 دقیقه کش آمده است. مجموعه سکانس های تکراری و تقابل های بی نتیجه، زمان مفید «جمشیدیه » را به شدت کاهش داده و به نظر می رسد هدف کارگردان صرفاً رسیدن به دقایق پایانی و سکانس دادگاه بوده تا بتواند آنچه که در ذهن داشته را به صورت مستقیم به صورت مخاطب شلیک کند. بیانیه ای که فیلم نه مسیر مناسب برای رسیدن به آن را ترسیم می کند و نه حتی شخصیت هایش شایستگی صحبت درباره آن را دارند.
نقد فیلم جمشیدیه
فیلم سینمایی «جمشیدیه» دومین ساخته یلدا جبلی است که در دسته فیلمهای اجتماعی جای میگیرد. فیلم جمشیدیه چند هفتهای است که اکران آنلاین شده است. در فیلم جمشیدیه بازیگرانی همچون سارا بهرامی و حامد کمیلی ایفای نقش میکنند. در این مطلب نگاهی به فیلم انداختهایم.
یلدا جبلی در زمینه نویسندگی و کارگردانی فعالیت دارد. اولین فیلم او «داره صبح میشه» بود که در گروه هنر و تجربه اکران شد و مورد توجه قرار گرفت. فیلم «داره صبح میشه» در ۳۳امین جشنواره فیلم فجر در بخش هنر و تجربه نامزد بهترین فیلم شد. از بازیگران فیلم جمشیدیه میتوان به رویا نونهالی و مهدی اشاره کرد. نکته قابلتوجه فیلمهای جبلی این است که در هر دو فیلم او فردین خلعتبری که در زمینه آهنگسازی بسیار شناختهشده است علاوهبر آهنگسازی، در زمینههای دیگری از جمله نویسندگی و تهیهکنندگی هم با او همکاری داشته است. فیلم جمشیدیه دومین ساخته یلدا جبلی است.
نکته قابلتوجه در مورد بازیگران فیلم، این است که کیومرث پوراحمد که کارگردان مطرحی است و طرفداران سینما فیلم «اتوبوس شب» او را به یاد میآورند در فیلم جمشیدیه نقش کوتاهی را بازی کرده است. همچنین بهرام عظیمی که در زمینه کارگردانی انیمیشن فعالیت دارد و اکثریت او را با انیمیشنهای راهنمایی و رانندگی میشناسند هم در فیلم جمشیدیه بازی کرده است.
در گذشته هم کارگردانهایی مانند ابراهیم حاتمیکیا و بهمن فرمانآرا در زمینه بازیگری فعالیت داشتهاند. به هر حال فیلم «جمشیدیه» اولینبار در ۳۷امین جشنواره فیلم فجر اکران شد. فیلم جمشیدیه قصد دارد رفتارهای غلطی را که در جامعه وجود دارد نقد کند. اما باید دید آیا توانسته است هدف خود را بهگونهای تاثیر گذار اجرا کند؟ در این مقاله به بررسی فیلم جمشیدیه و پاسخ به این سؤال میپردازیم. خلاصه فیلم اینگونه است که امیر و ترانه یک روز در خیابان با یک راننده تاکسی درگیر میشوند و در ادامه حادثه پیشبینی نشدهای زندگی این زوج را تغییر میدهد.
مقاله مرتبط
بیوگرافی ابراهیم حاتمی کیا
بیوگرافی بهمن فرمان آرا
در ادامه به بررسی فیلم جمشیدیه میپردازیم که داستان آن را لو خواهد داد.
امیر و سارا در حال رفتن به خانه راننده تاکسی در فیلم جمشیدیه
کارگردان در فیلم خود یکی از مشکلات رایج در اجتماع را مطرح کرده است اما در تأثیرگذار کردن فیلم زیاد موفق نیست
کارگردان در فیلم جمشیدیه یکی از مشکلات رایج در اجتماع را مطرح کرده است اما در تأثیرگذار کردن فیلم زیاد موفق نیست. فیلم با یک اتفاق شروع میشود. درگیری لفظی دو راننده، که چون این اتفاق در جامعه ما بسیار زیاد شده است، این اتفاق زیاد هم اتفاق نیست زیرا یک چیز عادی و عادت هر روز بعضی از ما شده است. بعد از این اتفاق، باز هم یک اتفاق دیگر میافتد و داستان را پیش میبرد.
امیر (حامد کمیلی) بهصورت کاملا اتفاقی آگهی ترحیم همان کسی را میبیند که با او درگیر شده بود و این اتفاق بهنوعی آغازگر داستان فیلم است. البته در جایی از فیلم پدر امیر به این موضوع اشاره میکند و آن را عجیب میداند. این ترفند را کارگردان بکار برده است تا خودش زودتر از منتقدان خود را نقد کرده باشد. اما باز هم شاید بگویید این اتفاق هم قابل قبول است. حالا به سراغ قسمت بعدی میرویم.
ترانه (سارا بهرامی) که راننده را زده است عذاب وجدان میگیرد و اصرار دارد که خود را به پلیس معرفی کند. او از عواقب کارش بیاطلاع است و وقتی هم که دوست وکیلش (بابک) او را از عواقب کار مطلع میکند باز هم ترانه بر تصمیم خود پافشاری میکند. تا اینجا هدف نشان دادن مسئله عذاب وجدان است. اما مشکل امیر است میدانید چرا؟ امیر در داستان فردی معرفی میشود که بسیار به ترانه اهمیت میدهد.
بابک به امیر میگوید: بههیچوجه نزار بره پیش پلیس. صحنه بعد چیست؟ ترانه بدون اطلاع امیر پیش پلیس رفته است. یعنی امیر هیچ تلاشی نکرده تا جلوی ترانه را بگیرد. ترانه خانوادهای دارد و امیر هم با پدرش روابط بسیار خوبی دارد. بافرض اینکه امیر کار میکند و سرش شلوغ است.آیا نمیتوانست به خانواده خود یا ترانه خبر دهد تا مواظبش باشند؟ این یعنی کم هوش بودن شخصیت. در حیطه سینما هرچه بتوان شخصیتها را باهوشتر خلق کرد مخاطب بیشتر جذب میشود.
پانته آ پناهیها در نقش همسر راننده تاکسی در حال رفتن به دادگاه در فیلم جمشیدیه
روایت فیلم بسیار آشفته است و بخشهایی از داستان روایت شده کارکردی در فیلم ندارد
روایت فیلم بسیار آشفته است و بخشهایی از داستان روایت شده کارکردی در فیلم ندارد.بخش عمدهای از فیلم روایتگر حال و احوال و عملهای ترانه و امیر است. اما در جایی از فیلم داستان به درون خانه مرد راننده هم سرک میکشد. مشکل وقتی ایجاد میشود که در انتهای داستان میفهمیم که اگر قسمت مربوطبه خانواده راننده را حذف میکردیم باز هم مشکل یا تغییری در داستان ایجاد نمیشد.
مثلا مخاطب اولین صحنهای که داستان را با خانواده راننده پی میگیرد صحنهای است که نامه از کلانتری به آنها میرسد. اما اگر این صحنه را حذف کنیم و بجای آن ترانه در اتاقی در کلانتری ببینیم که منتظر خانواده راننده است. هیچ مشکلی برای داستان پیش نمیآید. یا د ادامه میبینیم که مادر با فرزندان خود بر سر رضایت دادن یا ندادن اختلاف دارد تا اینجای کار درست و این قضیه میتواند برای ترانه مشکلساز باشد. اما مشکل جایی است که در انتها میبینیم مادر خانواده ناگهان در دادگاه رضایت میدهد بدون آنکه گره اختلاف او با فرزندانش باز شده باشد. پس برای چه اصلا فیلمساز این اختلاف را به مخاطب نشان داد؟
موضوع دیگر در فیلم جمشیدیه دفاع نهایی ترانه از خودش است. این صحنه یادآور صحنهای از فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند» ساخته پوران درخشنده است. در آن صحنه مریلا زارعی که وکیل متهم است انگار دارد کل هدف کارگردان از ساختن آن فیلم را از روی کاغذ میخواند درحالیکه فیلم خودش گویا بوده و اگر هدف را نرسانده مشکل فیلمنامه است و این راه جالبی برای پوشانده این ضعف نیست. در صحنه دفاع ترانه از خودش هم درست همین اتفاق میافتد و گویی سخنرانیای درباره هدف ساخته شدن فیلم در جریان است. این موضوع با یکی از کلیدیترین اصلهای سینما در تضاد است. این اصل میگوید: نگو، نشان بده.
ترانه با بازی سارا بهرامی هنگام آزادی از زندان در فیلم جمشیدیه
پایان فیلم بهخوبی نشان میدهد چگونه خشونت و درگیری در جامعه جریان دارد و باز هم حوادث فیلم جمشیدیه ممکن است اتفاق بیوفتد
پایان فیلم بهخوبی نشان میدهد چگونه خشونت و درگیری در جامعه جریان دارد و باز هم حوادث فیلم جمشیدیه ممکن است اتفاق بیوفتد. پایان فیلم نوعی موتیف است. موتیف به المانهایی میگوییم که در یک اثر هنری بهصورت عمدی و برای بیان هدفی خاص تکرار میشوند.
انتهای فیلم جمشیدیه هم مانند ابتدای آن در حالی رقم میخورد که شخصیتها در ماشین و در خیابان هستند اما تفاوتی که در پایان فیلم وجود دارد این است که شخصیتها دیگر در جریان یک دعوای خیابانی نیستند بلکه ناظر آن هستند و بهگونهای میتوان گفت از آن گریزان هستند. شخصیتهای فیلم به آگاهی رسیدهاند که این دعواها به کجاها میتواند ختم شود و برای همین از آن گریزانند. اما منفعل هم هستند.
چون وقتی کسی از خطری اطلاع دارد که دیگران ناخواسته در حال نزدیک شدن به آن هستند حکم زندگی اجتماعی این است که آنها را مطلع کرد اما شخصیتهای فیلم جمشیدیه کاری نمیکنند و تنها از قضیه رد میشوند. شاید کارگردان هدفش از نشان دادن این انفعال نزدیک کردن فیلم به واقعیت بوده است. چون در واقعیت امروز جامعه ما هم اکثر افراد در برخورد با بسیاری از مسائل منفعل هستند. شاید آگاه باشند اما باز هم کاری نمیکنند.
کارگردان در صحنهای از فیلم ترانه را از بالا نشان میدهد که در حال پاک کردن لکهای خیالی روی زمین است و در صحنهای دیگر باز هم او را از بالا نشان میدهد که غمگین روی تخت دراز کشیده است. به تصویر کشیدن شخصیت از بالای سر او نوعی حس همدردی را در مخاطب به وجود میآورد.
کارگردان قصد داشته است که مخاطب، عذاب وجدان ترانه و رنجی که دارد میکشد را درک و با او همذات پنداری کند و در این کار تقریبا موفق بوده است. در صحنه دیگری که همسر راننده دارد آخرین ساعات زندگی راننده را شرح میدهد دوربین به آرامی و بدون کات از روی همه شخصیتها میگذرد و رفته رفته به همسر راننده نزدیک میشود. این صحنه هم بهخوبی توانسته است مخاطب را آرام آرام (مانند حرک دوربین) به شخصیت همسر راننده نزدیک کند.
پانتهآ پناهیها مانند همیشه بازی فوقالعادهای از خود بجای گذاشته است. سایر بازیها تقریبا در یک سطح هستند. بجز بازی کیومرث پوراحد و بهرام عظیمی که کمی توی ذوق میزند. سؤال اینجا است: در زمانهای که خیلی از هنرمندان بیکار شدهاند، وقتی میشود برای نقشها از کسانی استفاده کرد که بازیگر هستند و در این زمینه تجربه دارند چرا باید از افرادی که کارشان بازیگری نیست استفاده کرد؟ درنهایت باید گفت که فیلم «جمشیدیه» پیامهای خوبی دارد که با جامعه امروز ما همخوانی دارد و همین موضوع فیلم را ارزشمند میکند.
نقد فیلم
نقد فیلم ماهی و گربه
نقد فیلم افسر و جاسوس An Officer and a Spy
نقد فیلم تنت tenet
نقد فیلم جهان با من برقص
نقد فیلم هزارپا
نقد فیلم جمشیدیه
نقد فیلم احترام ۲۰۲۱
فیلم , ,هم ,جمشیدیه ,یک ,ترانه ,فیلم جمشیدیه ,که در ,است که ,را به ,در فیلم ,همسر راننده نزدیک ,اتفاق بیوفتد پایان ,میدهد چگونه خشونت ,نشان میدهد چگونه
درباره این سایت