نقد فیلم «هزارپا»
هزارپا را شاید بتوان روزنه امیدی در میان فیلمهای ناامیدکننده ژانر کمدی اخیر ایران تلقی کرد اما این مساله به هیچ وجه دال بر خوب بودن این فیلم نیست. با نقد زومجی همراه باشید.
سینمای ایران در حال حاضر، سینمایی آشفته و ناامیدکننده است که به جد میتوان گفت از وضعیت نابسامانی برخوردار است. فیلمهایی که امروزه در سینماهای ایران شاهدشان هستیم، اغلب آثاری خام با فضاهای تکراری و به دور از رعایت کوچکترین استاندارهای سینما هستند که به هیچ وجه نیازهای مخاطبان این عرصه را برطرف نمیکنند. این مساله در ژانر کمدی بیش از هر جای دیگری خود را نشان میدهد. کمدیهای امروز سینمای ایران، تکرار مکررات فرمولهای اولیهای هستند که هیچکدام چنگی به دل نمیزنند. آثاری که در دریایی از ضعف و کاستی غوطهورند و در کمال ناباوری و تاسف از فروش بسیار بالایی برخوردار میشوند و همین مساله بقای آنها و تکرار دوبارهشان را تضمین میکند. جدیدترین نماینده کمدی سینمای ایران «هزارپا» نام گرفته است. فیلمی به کارگردانی ابوالحسن داودی و تهیه کنندگی رضا رخشان که مدت زمان زیادی از اکران آن نمیگذرد اما در همین مدت کوتاه از فروش بسیار بالایی بهره برده است. در این بررسی قصد داریم تا به این سوال پاسخ دهیم که آیا هزارپا هم همانند سایر همسبکهای خود تکراری و سطح پایین است یا خیر؟
فیلم هزارپا
متن پیش رو داستان فیلم را لو نخواهد داد.
ٔفیلم هزارپا
داستان کلی هزارپا، زندگی دو دوست به نامهای رضا (با بازی رضا عطاران) و منصور (با بازی جواد عزتی) را روایت میکند. دو دوستی که از راه ی امرار معاش میکنند. آنها یک روز کیفی را میند که مدارک مهم درون کیف، جان آنها را به خطر میاندازد. از طرفی دیگر رضا به طور اتفاقی از راز زندگی یک دختر پولدار باخبر میشود و تصمیم میگیرد تا از این فرصت سوء استفاده کند. داستان فیلم در اولین قدمهایی که برمیدارد، دو داستان مجزا را موازی با هم پیش میبرد: ماجرای کیف و ماجرای رازی که رضا از آن باخبر است. اما کل داستان به این دو ماجرا ختم نمیشود و در طول مسیر فیلم، اتفاقات و جریاناتی دیگر باعث بهوجود آمدن پیشآمدهای تازهای میشود که ذره ذره به فیلم اضافه خواهند شد. داستان کلی هزارپا دقیقا همانند اتوبوسی است که در ایستگاههای مختلف، مسافرانی جدید (داستانکهایی تازه) را با خود همراه میکند. شاید در نگاه اول این مساله عاملی مثبت برای فیلم به شمار بیاید و باعث بهوجود آمدن یک سیر پیچشی مناسب در داستان شود که تا حدی میتوان به آن اتکا کرد. اما همین سیستمی که برای بستن فرمت کلی داستان و روایت آن برگزیده شده، خالی از اشکال نیست و از ضعفهایی رنج میبرد. در اواسط فیلم، مکانیزم موازی پیش رفتن داستانها به هم میخورد و باعث میشود مخاطب بخشی از داستان را پررنگ ببیند و بخش دیگر را کم کم از یاد ببرد تا اینکه در یک سوم پایانی مجددا داستان را به وضوح مقابل خود ببیند که این مساله یکپارچگی و وحدت رویه داستان فیلم را با اختلال مواجه میکند. از سویی دیگر، بسیاری از اتفاقاتی که در طول فیلم پدید میآیند، تاثیر خاصی روی داستان ندارند و صرفا برای پر کردن مدت زمان فیلم به آن اضافه شدهاند. این مساله یکی از بزرگترین مشکلات هزارپا است که وجودش تنها به داستانکها ختم نشده و در بُعدی دیگر، بسیار پررنگتر خود را نشان میدهد که در ادامه در مورد آن مفصل بحث خواهیم کرد.
فیلم هزارپا
دوره زمانی که هزارپا در آن روایت میشود، دورهای است که برای مخاطبان سینمای کمدی ایران تازگی ندارد و پیش از این هم شاهد کمدیهایی کم و بیش با همین سبک و سیاق در همین فضا و همین دوره بودهایم
داستان فیلم شاید در اوایل حرکت خود مخاطب را راضی کند و در میانه امیدوار کننده خودنمایی کند، اما در یک سوم پایانی با ضعف مواجه میشود. ضعفی که هم در بحث فرم و هم در بحث محتوای داستان خود را نشان میدهد. فیلمنامه از ضعفهای بارزی رنج میبرد، تدوین فیلم ضعیف است و در بسیاری از بخشها لنگ میزند. دوره زمانی که هزارپا در آن روایت میشود، دورهای است که برای مخاطبان سینمای کمدی ایران تازگی ندارد و پیش از این هم شاهد کمدیهایی کم و بیش با همین سبک و سیاق در همین فضا و همین دوره بودهایم. این بازه زمانی تنها مسالهای نیست که هزارپا آن را از سایر فیلمهای کمدی پیشین قرض گرفته است. شوخیهایی که در طول فیلم برای خنداندن مخاطب استفاده میشود، بخش مهمی از فضای داستانی و نحوه روایت فیلم، همگی از جمله مواردی هستند که پیادهسازیشان در فیلم با الهاماتی از سایر کمدیها انجام شده یا مستقیما از همان المانها استفاده شده است. به همین دلیل هزارپا هم چیز جدیدی از خود برای ارائه به مخاطب ندارد اما با این وجود، چندی از همین شوخیهای تکراری و آشنا هم باعث خندیدن مخاطب خواهد شد. هزارپا هم همانند خیلی عظیمی از کمدیهای این روزهایمان هر از گاهی از شوخیهای نه چندان جالب و سطح پایین استفاده میکند اما نه به آن اندازه که کل فیلم را در آن فرو ببرد و تمام فیلم به سمت لودگی حرکت کند. همین مساله باعث میشود هزارپا چندان هم فیلم بدی نباشد و شاید بتوانیم به آن لقب «متوسط» بدهیم.
فیلم هزارپا
همانند معضلی که برای داستانکهای فیلم مطرح شد، بسیاری از شخصیتهای فیلم هم تنها برای پر کردن مدت زمان فیلم و بهوجود آوردن حواشی اضافه به فیلم پیوستهاند
بازیگران فیلم قطعا جزو عوامل مستقیم موفقیت آن هستند. رضا عطاران و جواد عزتی، دو بازیگر اصلی هزارپا، بازی زیبایی از خود نشان میدهند که با وجود اینکه به هیچ وجه بازی تازهای نیست و پیش از این هم بارها جواد عزتی و مخصوصا رضا عطاران را در همین نقشها دیدهایم، اما باز هم بازی آنها در هزارپا قابل تحسین و لذت بخش است. در قدم بعدی، به سارا بهرامی میرسیم که نقش الهام، مدیر آسایشگاه، را ایفا میکند. نقشی که چندان خوب از آب در نیامده و هر چه جلوتر میرویم بیش از پیش ضعفهایش را میبینیم تا اینکه این ضعفها در یک سوم پایانی فیلم به نهایت خود میرسند. اگر بخواهیم با کمی اغماض، نگاهی دیگر به سایر نقشهای هزارپا داشته باشیم شاید بتوان گفت که بازی مهران و شهره لرستانی هم قابل قبول است. اما یک مشکل اساسی با سایر بازیگران این فیلم وجود دارد. همانند معضلی که برای داستانکهای فیلم مطرح شد، بسیاری از شخصیتهای فیلم هم تنها برای پر کردن مدت زمان فیلم و بهوجود آوردن حواشی اضافه به فیلم پیوستهاند. مهمترین مثال برای این موضوع، وجود نقش سپند امیرسلیمانی (در نقش پسر عموی الهام) است که وجودش کوچکترین تاثیری در کل فیلم ندارد و به طبع، نبودش هم کوچکترین خللی در فیلم وارد نمیکند. در ادامه به شهین تسلیمی میرسیم که بازی کوتاهی دارد و نقشی بی تاثیر! لاله اسکندری نقش مهمی ندارد و بازی خوبی هم از خود نشان نمیدهد. امیر مهدی ژوله بازی زیبایی دارد اما نقش چندان مهمی را بر دوش نمیکشد. امید در نقش پدر الهام و بهرام ابراهیمی در نقش رییس یک باند خلافکار کاملا نمادین هستند و آنها هم مانند باقی اعضای این لیست طولانی حضور موثر و تاثیرگذاری در فیلم ندارند. نعیمه نظام دوست به خوبی از پس نقشش برآمده اما نقشی که بر عهده دارد وجههای تاریک و زشت از فیلم را نشان میدهد. وجههای که فیلم از این نقش تنها برای استفاده از شوخیهای ناصحیح و نامناسب بهره برده است.
فیلم هزارپا
همانطور که پیش از این گفته شد، هزارپا هم از بسیاری از موارد منفی که سایر کمدیهای این روزها دارند، رنج میکشد اما در جهاتی، فیلم تلاش کرده تا در برخی از قسمتهای خود خوب جلوه کند و کمی هم موفق میشود. اگر زیاد سخت گیرانه با فیلم برخورد نکنیم، قطعا هزارپا میتوانند در برخی از لحظههای خود خنده بر لبهایمان بیاورد و همین مساله است که باعث میشود به آن لقب متوسط را بدهیم. شاید هزارپا فیلمی باشد که برای وقت گذرندان و کمی خندیدن گزینه مناسبی به شمار بیاید اما این مساله به هیچ وجه به منزله خوب بودن این فیلم نیست. این مساله تنها باری دیگر وضعیت اسفناک سینمای کمدی این روزهای ما را در ذهن تداعی میکند. وضعیتی که به قدری ناامید کننده است که در آن هزارپا با وجود این همه نکات منفی غیرقابل چشم پوشی، روزنهای امید به شمار میآید و میتوان برای وقت گذراندن روی آن حساب کرد. کمدیهای سخیفی که این روزها اکثر فضای سینماهایمان را پر کردهاند را در هیبت یک باتلاق در نظر بگیرید؛ در این میان هزارپا شاید مصداق طنابی پوسیده باشد که میتوان برای مدت کوتاهی هم که شده به امید رهایی از باتلاق به آن اتکا کرد. غافل از اینکه دیری نمیپاید که همین طناب پوسیده هم نقش خود را در این رهایی به کل از دست میدهد.
فیلم هزارپا
در نهایت باید گفت که هزارپا یک کمدی متوسط است که با وضعیت حال حاضر کمدیهایمان میتوان برای مدت بسیار کوتاهی هم که شده به آن چشم دوخت، اندکی لذت برد و سپس برای همیشه آن را فراموش کرد. مدت زمان زیادی است که دیگر فیلمهای از این دست در ذهن مخاطبان جاودانه نخواهند شد و به سرعت به دست فراموشی سپرده میشوند.
از بیلی وایلدر، کارگردان بزرگ فیلمهای کمدی تاریخ سینما نقل شده است که «اگر میخواهی به مردم حقیقت را بگویی یا با شوخی این کار را بکن یا تو را میکشند». این ترفندی است که رضا عطاران خوب به آن گوش فرا داده است. از ابتدای کارنامهاش تا امروز رضا عطاران آینه خصوصیات منفی فرهنگ ایرانی بوده است. منتها عطاران آنقدر توانایی دارد که به پلشتیهای شخصیتی هر کاراکتر، شیرینی و شوخطبعی ببخشد که آن را برای مخاطبش دوستداشتنی کند. آن آدم زرنگی که میخواهد سر دیگران کلاه بگذارد و به هدفش برسد خیلی اوقات حقیقت خود ماست که در کاراکترهای عطاران با شوخطبعی به ما نشان داده میشود. شخصیت رضا در فیلم «هزارپا» هم در همین دستهبندی قرار میگیرد.
فیلم «هزارپا» یک کمدی سرگرمکننده است که ذرهای ادای روشنفکری در آن وجود ندارد. از عامهپسند بودن خودش خجالت نمیکشد و به همین دلیل هم توانسته بالای ۲۴ میلیارد تومان بفروشد.
خوبی فیلم «هزارپا» این است که برعکس خیلی از کمدیهای سالهای اخیر حضور عطاران باعث نشده جنبههای دیگر کمدیسازی را نادیده بگیرند. اتفاقی که مثلا در فیلم «من سالوادور نیستم» افتاد و در حقیقت شوخی نوشته نشده بود بلکه دوربین بود و رضا عطاران.
ابوالحسن داوودی اما پیشتر در فیلم «نان، عشق و موتور هزار» نشان داده بود که اگر بخواهد میتواند کمدیهای شیرین بامزه بسازد. نکته مهم «نان، عشق و موتور هزار» جذابیت کاراکتر قهرمان فیلم یعنی سروش صحت و البته شوخینویسیهای خوب فیلمنامه بود. فیلمنامه را ابوالحسن داوودی به همراه پیمان قاسمخانی نوشته بودند و در آن هم از شوخیهای کلامی و هم موقعیت کلی ماجرا خوب استفاده کردند.
در نوشتن فیلمنامه «هزارپا» البته خود ابوالحسن داوودی دخیل نبوده است. اما ردپای همان تفکر را میتوان در شوخیهای فیلمنامه «هزارپا» هم پیدا کرد. کمدیهای ایرانی موفق به طور کلی روی فرمول فردی در موقعیت اشتباه (که نمونه درامش ژان والژان «بینوایان» است) بنا میشوند.
فیلم مارمولک
میتوان به «لیلی با من است» و «مارمولک» کمال تبریزی به عنوان دو تا از موفقترین نمونههای این مدل کمدیها اشاره کرد. فیلم «هزارپا» البته در کارگردانی به مراتب از این دو فیلم و حتی «نان، عشق و موتور هزار» ضعیفتر است. یکی از دلایلش البته میتواند صحنههای حذف شده فیلم باشد که جای کاتهایش خیلی بد مشخص شده است. دلیل دیگر احتمالا مشخص نبودن زمان رخدادهای فیلم است.
از ظواهر به نظر میرسد که فیلم باید در اواخر جنگ اتفاق بیفتد و همین باعث شده که داوودی از رنگهای نه چندان شارپ و زنده استفاده کند که حس نوستالژیک تصاویر همان دهه را داشته باشد. درنهایت ولی این ماجرا به نقطه ضعف تصاویر فیلم بدل میشود که بیشتر شبیه کارهای تلویزیونی هستند. میزانسنهای بسته و ساده فیلم هم یکی دیگر از دلایلی است که باعث میشود «هزارپا» از لحاظ بصری کار قابل توجهی نباشد.
ابوالحسن داوودی البته چند ویژگی خوب در کارگردانی دارد که در «هزارپا» هم به چشم میخورند؛ از جمله این که ریتم را خیلی خوب میشناسد. کم پیش میآید که فیلم از ریتم بیفتد و تماشاگر را خسته کند. تقریبا برای همه سکانسها یک شوخی به عنوان دلیل وجودی حضور دارد. درنتیجه سکانس بیکارکرد یا کشدار و خستهکننده نداریم.
برخلاف چیزی که تیزر فیلم نشان میدهد تعداد شوخیهای جلف فیلم، از همان شوخیهای لفظی، زیاد نیست. فیلم بیشتر خندهاش را از بازیگرانش میگیرد. آنچه که میخنداند حرفهای عطاران و عزتی نیست بلکه بازی آنها با این شوخیهاست.
جواد عزتی در ادای دیالوگهایش آنقدر خوب است که فقط با تکرار کردن اسم رضا میتواند شما را به خنده بیاندازد. رضا عطاران هم که بازیگر باهوش و درجه یکی در واکنش نشان دادن به دیالوگهای بازیگران روبهرویش است. برای استفاده از این ویژگی عطاران تقریبا بیشتر صحنههای فیلم در میزانسنهای دو نفره میگذرد.
وقتی درباره کمدی صحبت میکنیم مجازیم که از استاد مسلم سینمای کمدی آقای بیلی وایلدر حتی دو بار نقل قول کنیم. وایلدر جای دیگری درباره سینمای کمدی گفته است: «فقط یک چیز است که بیشتر از جدی گرفته نشدن از آن نفرت دارم؛ این که زیادی جدیام بگیرند.»
هر چند ابوالحسن داوودی گهگاه با ساختن فیلمهایی مثل «زادبوم» در طبقهبندی فیلمسازانی قرار میگیرد که میخواهند نشان بدهند عمیقتر به مسائل اجتماعی نگاه میکنند، ولی خوشبختانه موقع ساختن کمدی از این ساحت فاصله میگیرد. «هزارپا» یک کمدی سرگرمکننده است که ذرهای ادای روشنفکری در آن وجود ندارد. از عامهپسند بودن خودش خجالت نمیکشد و به همین دلیل هم توانسته بالای ۲۴ میلیاردتومان بفروشد.
لقب پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران قاعدتا به فیلمی میرسد که به مخاطبش دروغ نگوید. «هزارپا» این خاصیت را دارد. پرفروش بودن وما به معنای خوب بودن یک فیلم نیست ولی پرفروشترین شدن قابلیتی است که نیازمند حمایت میلیونها نفر است. بعید به نظر میرسد که فیلمی بتواند به میلیونها نفر دروغ بگوید و نقاب به چهره بزند.
دست آخر دلخوریام از فیلم این است که چهرههای فرعی آن بسیار کمرنگ هستند و در حقیقت رویشان هیچ مانوری داده نمیشود. فیلم میداند که زوج عطاران و عزتی نقاط قوت شوخیها هستند و انگار تمام شوخیها را برای آنها نوشته است.
امیرمهدی ژوله
کاراکتر سارا بهرامی سردرگم و پا در هواست و هیچ ویژگی مشخصهای ندارد. واکنشهایش گاهی به بلاهت نزدیک میشود و مشکل بزرگ اینجاست که این بلاهت حتی خندهدار هم نیست. به علاوه با وجود این که بهرامی پیشتر در «ایتالیا ایتالیا» نشان داده خونگرمی دارد که میتواند از پس سکانسهای کمدی بربیاید اینجا بیشتر بازیاش لوس است.
همین اتفاق در مورد سپند امیرسلیمانی هم افتاده که کاراکتر کلیشهای خواستگار سمج بدذات را قرار است بازی کند. مشکل اینجاست که اتفاقا این وسط به جز رضا تنها کسی که مغزش درست کار میکند همین خواستگار سمج است! کاراکتر ژوله به کلی قابل حذف است. اصلا کل سکانسهای مربوط به آن گروهک تروریستی بیمزه و در حد آیتمهای تلویزیونی از کار درآمده است.
از میان نقشهای مکمل شاید فقط بتوان مهران و شهره لرستانی را قابل قبول دانست. شوخیهای دونفرهشان متاسفانه از فرط تکرار نخنما شدهاند اما عشق دایی به ماشینش لحظات مفرحی میسازد.
دست آخر اینکه «هزارپا» میان انبوه فیلمهای کمدی که از ابتدای امسال اکران شدهاند خندهدارترینشان است. انتظار من از یک کمدی درست همین است که تماشاگرش را به شیوهای تمیز بخنداند. آن شوخی عطاران با شاملو و ویگن را ببینید تا دستتان بیاید وقتی از بازی خوب عطاران و شوخینویسی خوب فیلمنامهنویسان میگویم بدون این که به ابتذال بیفتند، منظورم چیست.
خلاصه داستان:
رضا ( رضا عطاران ) مرد جوانی است که یک پای خود را از دست داده است و حالا به واسطه ی ، گذر ایام می کند تا اینکه بطور اتفاقی متوجه می شود یک دختر ثروتمند ( سارا بهرامی ) نذر کرده که با یک جانباز ازدواج کند و.
کارگردان :
ابوالحسن داوودی : متولد سال 1334 در نیشابور است. کارگردان شناخته شده سالهای پس از انقلاب که آثار مهمی از جمله « مرد بارانی » ، « تقاطع » و « رخ دیوانه » را روانه سینما کرده که با استقبال تماشاگران مواجه شده است. آخرین ساخته داوودی فیلم « رخ دیوانه » بود که در سال 1393 محبوب ترین فیلم از نگاه تماشاگران در جشنواره فیلم فجر شد و در اکران نیز با استقبال مناسبی مواجه شد؛ هرچند که فیلم مذکور مدتها با اتهام کپی برداری از یک اثر هندی در رسانه ها جنجال به پا کرده بود.
نقد فیلم « هزارپا » :
ژانر کمدی در تاریخ سینما فراز و نشیب فراوانی داشته است. شاید بتوان گفت شاهکارترین کمدی های تاریخ سینما مربوط به دوران صامت می باشد. یعنی جایی که باستر کیتون و مخصوصاً چارلی چاپلین، آثار فاخری را روانه سینما کردند که باعث خنده مفرط تماشاگر می شدند. در این میان « عصر مدرن » چارلی چاپلین بهترین مثال است. اثری که در عین تلخ بودن و پرداختن به بحران صنعتی شدن ایالات متحده، موقعیت های بی نظیر و هوشمندانه ای خلق می کرد که قهقه تماشاگر را در عین عمیق بودن مفاهیم به تصویر به همراه داشت. اما تعریف کمدی در سالهای اخیر سینمای ایران متفاوت از تعریف اصولی اش می باشد و بر پایه قوانینی شکل گرفته که مختص به سینمای ایران است.
https://moviemag.ir/images/phocagallery/90/hezarpa/thumbs/phoca_thumb_l_4.jpg
« هزارپا » اثر تکه تکه ای است که هر بخش از آن از آثار پرفروش چند سال اخیر سینمای ایران الهام گرفته شده. رضا عطاران به عنوان شخصیت اصلی داستان، همان ارژنگ صنوبر فیلم « نهنگ عنبر » است که از آن فیلم به اینجا منتقل شده و به این ترتیب، سازندگان چندان زحمتی برای پرداخت شخصیت رضا در « هزارپا » به خرج نداده اند. جواد عزتی که وضعیتی به مراتب بغرنج تر از عطاران دارد، مستقیماً و بدون کم و کاستی از فیلم « اکسیدان » به اینجا آمده بطوریکه تکه کلامها و نحوه گویش، رفتار و تمام آنچه که در اکسیدان از او دیده بودیم، در اینجا نیز قابل رویت است. داستان فیلم هم به تبعیت از فیلم موفق « نهنگ عنبر » در دهه 60 روایت می شود تا فروش اثر تضمین شود چراکه این فرمول پیش از این در دو قسمت « نهنگ عنبر » به خوبی جواب داده است.
اما ایراد را فقط نمی توان در سهل انگاری سازندگان در پایه ریزی داستان و شخصیت ها برشمرد. فیلمنامه « هزارپا » ویرانه ای است که هیچ چیز در آن سر جای خودش قرار ندارد و یافتن منطق روایی در داستان غیرممکن به نظر می رسد. در فیلمنامه موقعیتی ساخته نمی شود و زمانی هم که ساخته می شود، ابتدا و انتهای آن مشخص نیست. در بخشی از داستان زمانی که ترمز ماشین رضا از کار می افتد و وی با سرعت زیاد در حال تردد است، سکانس بُرش خورده و به یکبار رضا را می بینیم که نشسته و در حال گفتگو است، بی آنکه بدانیم چگونه ماشین متوقف شد؟ افرادی که به دنبال او بودند چه شدند!؟ یا در سکانس تیراندازی، همه چیز به یکباره پایان می پذیرد بی آنکه دلیلی برای پایان داشته باشد! اتفاقات اینچنینی در « هزارپا » فراوان است و در بخش فیلمنامه و کارگردانی یک ناامیدی کامل به شمار می رود.
https://moviemag.ir/images/phocagallery/90/hezarpa/thumbs/phoca_thumb_l_8.jpg
پرداختن به داستانهای فرعی نیز وضعیتی بهتر از منطق روایی فیلم ندارد. داستان های فرعی شامل رابطه دایی رضا دوستش، هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارد و حذف آن اتفاقاً می تواند وضعیت فیلمنامه را بهبود ببخشد. وارد کردن گروه تروریستی مجاهدین به داستان و ارائه تصویری کاریکاتورگونه از آنان، ظاهراً قرار بوده پیامهای ی داشته باشد که با پرداخت بد و اجرای عجیب و غریب، تبدیل به یکی از ضعف های فیلم شده است. آنان در داستان نه ترسناک هستند و نه حماقت شان باعث خنده می شود. اصولاً هم نه دم از ایدئولوژی شان می زنند و نه حرف دیگری که توجه مخاطب را به خود جلب نماید.
نکته عجیب اینکه در فیلم تازه ابوالحسن داوودی بدون استثناء ، تمام ن از ضریب هوشی بسیار پائینی برخوردار هستند و مانند ن در سینمای سالهای دهه هفتاد، به محض رویت یک مرد از او می خواهند که با وی ازدواج کند! در پرداخت شخصیت ضعیف فیلم، الهام قرار است زنی قدرتمند و مستقل باشد که یک مجموعه را هدایت می کند، چیزی شبیه به ویشکا آسایش در « ورود آقایان ممنوع ». اما مشکل اینجاست که تمام این موارد پوسته است و سازندگان در ادامه داستان با تلاشی مثال زدنی، زنی مقتدر را بطور کامل حذف و انسانی با حداقل ضریب هوشی را جایگزین می کنند. عجیب اینکه در فیلم حتی یک زن پیدا نمی شود که با تماشای یک مرد مدهوش و بی حال نشود!
https://moviemag.ir/images/phocagallery/90/hezarpa/thumbs/phoca_thumb_l_2.jpg
اما آنچه که سبب تضمین موفقیت « هزارپا » و آثار مشابه آن می شود، فراوانی شوخی های جنسی است که جای خلق موقعیت های کمیک در ژانر کمدی را گرفته اند. « هزارپا » نیز در راستای این فرمول موفق، سرشار از اشاره های جنسی است که تعداد آن بسیار بیشتر از دیگر آثار کمدی سالهای اخیر است. فیلم در هر موقعیت و هر بستری، از ارائه گفتگوهای جنسی پرهیز نمی کند که این اقدام را در سکانس دستگیری رضا و بسته شدنش به صندلی به اوج خود می رسد. به نظر می رسد که سازندگان همت ویژه ای را بکار بسته اند تا در تمام دیالوگ های فیلم اشارات جنسی جای داشته باشد و از رمق نیفتد. البته ذکر این نکته نیز لازم است که وجود اشاره جنسی به تنهایی مشکلی برای یک اثر کمدی محسوب نمی شود بلکه مشکل اصلی اینجاست که فیلم بدون ایجاد موقعیت کمیک، تنها به گفتگوی جنسی گذشته که منبع استخراج جملات آن نیز شبکه های اجتماعی است!
با اینحال مطابق معمول همیشه، تنها فردی که توانسته از ویرانه « هزار پا » اثری سرپا نگه دارد، رضا عطاران بوده است. بازیگری که به لطف طنازی ذاتی اش و شناخت موقعیت، توانسته از بی اهمیت ترین لحظات فیلم بر روی لبان مخاطب خنده ایجاد نماید. عطاران تنها سرمایه ارزشمند فیلم به شمار می رود و کماکان در سینمای ایران موفق ترین کمدین نیز به شمار می رود. اما در نقطه مقابل او سارا بهرامی قرار دارد. بازیگر توانایی که سال گذشته برای بازی در « دارکوب » موفق به دریافت سیمرغ شد.
انتخاب بهرامی برای بازی در این فیلم، یکی از بدترین ایده های سازندگان در بخش بازیگری بوده است. بهرامی مانند بازیگرانی چون ویشکا آسایش، توانایی بازی در نقش کمدی را ندارد و بازی او زمانی فاجعه بار است که وی شکل و شمایل فردی کاملاً احمق را به خود می گیرد! جنس بازی بهرامی متفاوت از حال و هوای فیلمی مانند « هزارپا » است و وصله ای کاملاً ناجور به فیلم محسوب می شود. جواد عزتی نیز در اینجا تمام آنچه که در « اکسیدان » انجام داده بود را تکرار کرده و عجیب آنکه تکه کلامهای آن فیلم را نیز به این اثر منتقل کرده!
نقد فیلم
نقد فیلم ماهی و گربه
نقد فیلم افسر و جاسوس An Officer and a Spy
نقد فیلم تنت tenet
نقد فیلم جهان با من برقص
نقد فیلم هزارپا
نقد فیلم جمشیدیه
نقد فیلم احترام ۲۰۲۱
فیلم , ,هم ,هزارپا ,یک ,کمدی ,است که ,و در ,که در ,از این , ,90 hezarpa thumbs ,hezarpa thumbs phoca ,thumbs phoca thumb ,خودش خجالت نمیکشد
درباره این سایت